کلمه فنی، اصطلاح تخصصی یا اصطلاحات و ضرب المثل های عمومی مورد نظر را به فارسی و انگلیسی در ترنسدیک، دیکشنری تخصصی جستجو کنید!
بهموار ، بآرامی ، بیحرکت ، آرام ، تحت کنترل نگه داشتن :
On an even keel (e.g we must try to get things back on an even keel.)
کشتی را یکبر کردن :
To keel a ship.
چاقویی با لبه تیز و برنده :
A knife with a keen edge.
گوشش خیلی تیز است :
He has a keen hearing.
ورزشکار با نشاط :
A keen sportsman.
دلبسته بودن به ، مایل بودن به :
To be keen on (e.g. Daniel’s very keen on tennis.)
نگه داشتن ، ول نکردن :
To keep hold (of)
عصبانی نشدن ، جلوی عصبانیت خود را گرفتن :
To keep one’s temper (e.g It was increasingly difficult to keep my temper.)
آن خبر بعدا گفته خواهد شد :
That news will keep.
از قانون اطاعت کردن :
To keep the law.
به قول خود وفا کردن :
To keep a promise.
کسی را معطل کردن :
To keep someone long.
صحیح و سلامت بودن :
To keep will.
برای خنده و شوخی (چهره جدی او به من می گفت که شوخی نمی کند):
In jest (e.g His serious face told me that he was not speaking in jest.)
.
آرام بودن ، ساکت بودن :
To keep quiet.
لطفا از روی چمن عبور نفرمایید :
Please keep off the grass.